وبلاگ یا حق

وبلاگی در زمینه های درسی و مذهبی

۳۵ مطلب توسط «امیرحسین محمودی» ثبت شده است

دلیل معصومیت رهبر

اینم دلیل معصومیت رهبرم

۱۹ دی ۹۵ ، ۲۱:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

راز داری

یه نصیحت دربارهٔ راز داری،

بهترین کار اینکه اصلا رازی رو ندونید.

۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

دیالوگ ماندگار

ﻭﯾﻠﯽ: ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﮑﺎﺭﻣﯽﮐﻨﯽ؟

ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﯽﺑﺮﺩ. ﻗﻠﺒﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﺗﺶ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ

ﻭﯾﻠﯽ: خب، ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ! ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯼ،

ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺍﻭﻥ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦﻫﺎ ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻩ؟

ﻭﯾﻠﯽ: ﺍﻭﻧﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﺗﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ.

ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺁﺭﻩ، ﺍﻣﺎ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...


🕴 آرتور میلر

📚 ﻣﺮﮒ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪه

۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

دلنوشته جدید

روز دیگری آغاز شد
ساعت دلت را
بر روی شادی تنظیم کن
 تا با هر تیک تاکش
لبخند بزنی
و به یاد داشته باش
شادی بزرگترین
هدیه ی امروز توست
صبحتون بخیرعزیزان

۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

شجاعت

عیبی نداره اگه بترسین،

یادتون باشه بدون ترس

شجاعتی هم وجود نداره.

۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

راز پنهان


امام على(ع):

 

اگر رازت را پنهان دارى، مایه شادى توست، و اگر آن را فاش سازى، موجب نابودى تو



📚 عیون الحکم والمواعظ: ص

286


۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

بهترین هدیه

💠 پیامبر اکرم (ص) :

بهترین هدیه ، سخن حکیمانه ای است که بنده آن را بشنود ، ابتدا خود آن را بیاموزد ، آنگاه به دیگران بیاموزدش.


📚میزان الحکمه،جلد١٤،باب هدیه


۰۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

حضرت علی


۰۶ دی ۹۵ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

خود ارزیابی


🍃 پیامبر رحمت(ص):

 قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید خویشتن را بسنجید، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده کنید...

.

📚 بحار، ج67، ص73


۰۴ دی ۹۵ ، ۱۹:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی

داستان پند اموز

پندهای عبرت آموز:


 در یک روستا ، خانواده ای چادر نشین ، در بیابان زندگی می کردند .

آنها علاوه بر تعدادی گوسفند ، یک خروس و یک الاغ و یک سگ داشتند . 

خروس آنها را برای نماز بیدار می کرد ، الاغ ، وسایل زندگی آنها را حمل می کرد ، و سگ نیز نگهبان آنها بود .

روباهی ، خروس آنها را خورد و آنها محزون شدند اما مرد فهمید ه ای از خانواده آنها گفت : خیر است انشالله !

پس از چند روز ، سگ آنها مرد ، باز آنها ناراحت شدند و آن مرد گفت : خیر است انشالله ! 

طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را درید ، باز همان تکرار شد .

در همان روزها ، آنان  روزی صبح از خواب بیدار شدند ، دیدند همه چادر نشین های اطراف ، مورد غارت دشمن واقع شده و اموالشان به غارت رفته و خودشان اسیر شده اند و در آن بیابان ، تنها آنها سالم مانده اند .

مرد نیکوکار گفت : راز آن که ما مانده ایم و آنها رفته اند ، این است که چادرنشینان دیگر دارای سگ و خروس و الاغ بودند و به خاطر سر و صدای آنها در سیاهی شب شناخته شده اند و به اسارت در آمده اند ، ولی ما چون صدای سگ و خروس و الاغ نداشتیم شناخته نشدیم ! پس خیر ما در هلاک شدن سگ و خروس و الاغ بود.

در تمام رویدادها و حوادث زندگی به خدا اعتماد کن

۰۴ دی ۹۵ ، ۱۴:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین محمودی